سی.ام.هال و میچل(2005) بیان نموده‌امد که غذا و نوشیدنی‌ها  باتوجه به اینکه همه مجبور به خوردن هستند چه در خانه و چه بیرون از خانه همواره جزو ضروریات سفر بوده و خواهد بود. تا قبل از اواسط قرن نوزدهم که غذا و شراب تبدیل به یک  کالای قابل حمل برای سفر شد وضعیت اینطور نبود. پیشرفت در تکنولوژی حمل و نقل، از هردو زاویه جابجایی مردم و جابجایی مواد غذایی. تغییرات در ذائقه و شیوه‌ی زندگی مصرف‌کنندگان؛ و شروع اصلاحات کشاورزی در دنیای غرب بطور عمده‌ای مسبب این تحولات بوده است.

اصلاحات کشاورزی تولیدکنندگان را واداشت به دنبال راه‌های جدید جهت انجام تجارت باشند، راه‌هایی نظیر تنوع و گوناگونی تولیدکنندگان، فروش مستقیم به خریداران(مشتریان) و تمرکز بر روی تولیدات صنعتی در مقیاس کوچک و باارزش. این تحولات، بازار کاملا جدیدی از مشتریان به روی تولیدکنندگان باز کرد، از بازدیدکنندگان بومی تا منطقه‌ای و ملی و بین المللی، بطوریکه باعث تقویت جهانی گردشگری شد.

امروزه،غذا و نوشیدنی به‌صورت فزاینده‌ای در حال تبدیل به بخش محوری تصمیمات افراد برای اینکه کجا سفر کنند و در تعطیلات چه کاری انجام دهند،شده است. علاوه‌براین، تعدادی از مکان‌های در حال توسعه سراسر دنیا در تلاشند تا غذا و شراب را به‌عنوان جاذبه اصلی خود در آورند.باید یادآوری شود که برای یک مقصد خاص،گردشگری غذا می‌تواند به‌عنوان جاذبه‌ی اولیه یا یکی از جاذبه‌های چندگانه شناخته شود. در حال حاضر، غذا به‌عنوان محور تجربیات گردشگری زیر نظر قرار گرفته است بطوریکه به‌تنهایی می‌تواند دلیل سفر به یک مقصد باشد..

گردشگری غذا رشد سریعی در طول چند دهه گذشته داشته و به‌عنوان یک برند جالب و صنعتی بدیع و منحصربفرد توصیف شده است. با قرار گرفتن غذا در صدر تجربیات و تحقیقات گردشگری در سال‌های اخیر، می‌توان گفت که این نوع گردشگری به‌عنوان گونه‌ای از گردشگری دنج در حال حاضر موضوع کاربردی و به‌روز پژوهش‌ها محسوب می‌شود.کیولا و کراتس(2006) معتقدند که غذا تبدیل به شاخصی با اهمیت در توسعه مقاصد گردشگری دنج شده است. در واقع، مقاصد گردشگری و غذا در یک رابطه‌ی همزیست(متقابل) به حیات خود ادامه می‌دهند.