گردشگری غذا --- Food Tourism

در این وبلاگ من در مورد گردشگری غذا و انواع آن صحبت می کنم

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «culinary» ثبت شده است

رشد گردشگری غذا

رشد گردشگری غذا

سی.ام.هال و میچل(2005) بیان نموده‌امد که غذا و نوشیدنی‌ها  باتوجه به اینکه همه مجبور به خوردن هستند چه در خانه و چه بیرون از خانه همواره جزو ضروریات سفر بوده و خواهد بود. تا قبل از اواسط قرن نوزدهم که غذا و شراب تبدیل به یک  کالای قابل حمل برای سفر شد وضعیت اینطور نبود. پیشرفت در تکنولوژی حمل و نقل، از هردو زاویه جابجایی مردم و جابجایی مواد غذایی. تغییرات در ذائقه و شیوه‌ی زندگی مصرف‌کنندگان؛ و شروع اصلاحات کشاورزی در دنیای غرب بطور عمده‌ای مسبب این تحولات بوده است.

اصلاحات کشاورزی تولیدکنندگان را واداشت به دنبال راه‌های جدید جهت انجام تجارت باشند، راه‌هایی نظیر تنوع و گوناگونی تولیدکنندگان، فروش مستقیم به خریداران(مشتریان) و تمرکز بر روی تولیدات صنعتی در مقیاس کوچک و باارزش. این تحولات، بازار کاملا جدیدی از مشتریان به روی تولیدکنندگان باز کرد، از بازدیدکنندگان بومی تا منطقه‌ای و ملی و بین المللی، بطوریکه باعث تقویت جهانی گردشگری شد.

امروزه،غذا و نوشیدنی به‌صورت فزاینده‌ای در حال تبدیل به بخش محوری تصمیمات افراد برای اینکه کجا سفر کنند و در تعطیلات چه کاری انجام دهند،شده است. علاوه‌براین، تعدادی از مکان‌های در حال توسعه سراسر دنیا در تلاشند تا غذا و شراب را به‌عنوان جاذبه اصلی خود در آورند.باید یادآوری شود که برای یک مقصد خاص،گردشگری غذا می‌تواند به‌عنوان جاذبه‌ی اولیه یا یکی از جاذبه‌های چندگانه شناخته شود. در حال حاضر، غذا به‌عنوان محور تجربیات گردشگری زیر نظر قرار گرفته است بطوریکه به‌تنهایی می‌تواند دلیل سفر به یک مقصد باشد..

گردشگری غذا رشد سریعی در طول چند دهه گذشته داشته و به‌عنوان یک برند جالب و صنعتی بدیع و منحصربفرد توصیف شده است. با قرار گرفتن غذا در صدر تجربیات و تحقیقات گردشگری در سال‌های اخیر، می‌توان گفت که این نوع گردشگری به‌عنوان گونه‌ای از گردشگری دنج در حال حاضر موضوع کاربردی و به‌روز پژوهش‌ها محسوب می‌شود.کیولا و کراتس(2006) معتقدند که غذا تبدیل به شاخصی با اهمیت در توسعه مقاصد گردشگری دنج شده است. در واقع، مقاصد گردشگری و غذا در یک رابطه‌ی همزیست(متقابل) به حیات خود ادامه می‌دهند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
saeb em
ارتباط میان غذا و گردشگری

ارتباط میان غذا و گردشگری

گردشگران تقریبا 40% از بودجه خود را صرف خرید غذا در هنگام سفر می‌کنند. همچنین گراتزیانی(2003) در کتاب راهنمای بازار خدمات مواد غذایی و رستوران بیان نموده که 50% از درآمدهای رستوران‌ها از طریق مسافران حاصل می‌شود.

این نشان می‌دهد که یک ارتباط متقابل بین غذا و صنعت گردشگری وجود دارد. از همه مهمتر، غذا به عنوان یک ابزار تبلیغاتی مناسب و موثر جهت انتخاب و معرفی مقصد شناخته شده است. بنابراین با افزایش علاقه‌ی گردشگران به روشهای آشپزی بومی و سنتی، مقاصد بیشتری در حال تمرکز بر روی غذا به عنوان محصول اصلی گردشگری خود هستند. به عنوان مثال هم‌اکنون فرانسه، ایتالیا و تایلند بخاطر روش آشپزی خاصی که دارند شناخته شده‌اند. البته از اینگونه پتانسیل‌ها در ایران هم وجود دارد،مثلا در شمال ایران در گذشته‌ی نزدیک بیشتر غذاها بر روی هیزم و با استفاده از ظروف محلی مثل ظرف‌های گلی یا گمج و قاشق چوبی پخته می‌شد،نکته‌ی مهم در پخت این غذاها استفاده از سبزیجات محلی و گوشت تازه‌ی محلی است که از همان محل و منطقه تهیه می‌گردید.

اهمیت ارتباط میان غذا و گردشگری قابل چشم پوشی نیست.هر مقصدی جذابیت‌های خاص خود را به همراه دارد که می‌تواند در جذب گردشگران کشورهای مختلف تاثیرگذار باشد.

فرچوت عنوان کرد که با استفاده از تصاویر مربوط به غذا می‌توان جنبه‌های فرهنگی از یک کشور را به گردشگران ارائه داد. به عنوان مثال، مقاصد با استفاده از غذا می‌توانند"مکتب فرهنگی، جایگاه، هویت فرهنگی و ارتباطات و مراودات خود" را به نمایش بگذارند.

علاوه بر این، هابزباون و رنجر(1983) استدلال کردند که غذاهایی که بخاطر طعم و کیفیت، بسیار شناخته شده هستند میتوانند به محصولات توریستی ارتقا یابند.

جونز و جنکینز(2002) غذا را تنها یک نیاز اولیه برای گردشگران نمی‌دانند بلکه آن را یک عامل فرهنگی برای نشان‌دادن تصویر مثبت  از مقصد به شمار می‌آورند. باتوجه به اینکه بکارگیری غذا می‌تواند فرهنگ و هویت یک مقصد را برجسته سازد، مصرف غذا می‌تواند به توسعه مقصد گردشگری بیانجامد.

علاوه بر این مصرف غذا بر اقتصاد یک مقصد نیز تاثیرگذار است و برای گردشگران محیطی خاص فراهم می‌کند. ورودی گردشگران هنگ‌کنگ به علت رشد تعداد رستوران‌هایی که تنوع غذایی بسیاری دارند رو به افزایش است. در واقع دلیل اصلی سفر افراد به هنگ کنگ تجربه کردن و خوردن غذاهای جدید است.

فعالیت‌های غذایی و آشپزی یک مقصد نیز به عنوان توریسم فرهنگی طبقه‌بندی می‌شود. ریچاردز(1996) ادعا کرد که توریسم فرهنگی شامل تجربه‌ی جاذبه‌های فرهنگی و نیز چشیدن از مواد غذایی محلی می‌باشد.کیم(1998) بیان کرده است کهکه عوامل فرهنگی از عوامل تعیین‌کننده و مهم تقاضای گردشگران محسوب می‌شود.گردشگران فرهنگی عموما به محصولات و فرهنگ یک مقصد خاص و همچنین تجربه و یادگیری پیرامون آن فرهنگ علاقمند هستند.

غذا نقش کلیدی در جذب گردشگران یک مقصد خاص ایفا می‌کند و این به واسطه انعکاس فرهنگ و شیوه زندگی یک منطقه است.گردشگری غذا و شراب بطور پیوسته و منظم در حال رشد است و در بازار این روزها بسیار مورد تقاضا می‌باشد. بسیاری از محققان ثابت کرده اند که روش آشپزی تاثیر زیادی بر تصمیم مسافران در انتخاب مقصد تعطیلاتشان دارد. علاوه بر این،روش آشپزی یک کشور می‌تواند هویت ملی یا فرهنگی آن کشور را در معرض تماشا قرار دهد. به عنوان مثال،تصویری که همیشه از فرانسه وجود دارد تداعی‌کننده‌ی غذا و شراب است. به علاوه علاقه شدید مردم ازسفر به ایتالیا به واسطه‌ی غذاهای آنجاست(بوین،ویلیامز و هال،2002).کوریگلیانو(2002) معتقد است که توفیق غذاهای ایتالیایی عمدتا به دلیل تلفیق هنر آشپزی این کشور به هویت ملی‌اش نسبت داده شده است. غذا با فرهنگ ایتالیایی ادغام شده و با شیوه زندگی مردمانش پیوند خورده است و این موارد بر به هم‌پیوستگی غذا و گردشگری صحه می‌گذارد.

کوآن و وانگ(2004) اشاره کردند که غذا میتواند تجربه و لذت منحصربفردی به مسافران انتقال دهد.بطور خاص،غذا ممکن است باعث افزایش تجربه گردشگران شود و می تواند خاطره انگیزترین بخش سفر باشد.

بنابراین غذای یک مقصد میتواند بیانگر تصویر و متمایزکنندهی مقصد باشد. از این رو،شناسایی و تثبیت موقعیت یک محصول در بازار برای توسعه یک تصویر بالقوه بسیارمطلوب است.گردشگری غذا نه تنها برای گردشگران جذاب است بلکه سهم به‌سزایی در توسعه‌ی زیست‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی یک مقصد دارد. از این گذشته مناطقی که قادرند از شراب و غذای خود نهایت استفاده را برده و محصولشان را به خوبی عرضه نمایند و آن را به عنوان اصلی‌ترین محصول گردشگری جای دهند سود وافری از توسعه‌ی گردشگری در مقصدهایشان خواهند برد. اگرچه غذا نقش بسیار حائز اهمیت خود را در صنعت گردشگری تداوم می‌بخشد ولی تاکنون قادر به جذب محققان چندانی در این حیطه نبوده است.

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
saeb em
غذا و فرهنگ

غذا و فرهنگ

 فرهنگ، نظامی از ارزش‌هاست که رفتار افراد یک جامعه را شکل می‌دهد. امروزه یکی از مهمترین جذابیت‌های فرهنگی برای گردشگران آشنایی و یادگیری در مورد سایر فرهنگ‌ها به‌واسطه‌ی تفاوت‌های فرهنگی مردم بومی و گردشگران می‌باشد. تفاوت‌های فرهنگی است که ایجاد انگیزه می نماید و عزم سفر را در افراد به وجود می آورد.در دنیای امروز،سرزمین‌های وسیعی وجود دارد که در هرکدام میلیون‌ها نفر انسان زندگی می‌کنند و در مذهب، قانون، تکنولوژی و غیره با هم شریک هستند ولی آنچه که آنها را از هم جدا می‌کند فرهنگ است. فرهنگ معمولا به خوبی یک پدیده‌ی اقتصادی عمل می‌کند و کالا و خدمات معمولا با فرهنگ ترکیب و ارائه می‌شود.

فیشلر می‌گوید که غذا پلی بین فرهنگ و طبیعت است ، وی معتقد است عادات غذایی و نحوه‌ی طبخ غذاها محصول فرهنگ یک جامعه می‌باشد.

کلود لوی استراوس(1965) معتقد بود که انسان محصول فرهنگ و طبیعت است.انسان همان حیوان است که با طبیعت پیوند خورده و به مدد هوش و  زبان،فرهنگ خود را ارائه می‌کند.مثلث آشپزی لوی استراوس بر مبنای فرایند پخت وپز است که تغییر شکل محتویات خام به پخته را شامل می‌شود.پخت وپز بجای اینکه یک فرایند طبیعی تلقی شود می‌تواند یک فرایند فرهنگی باشد،در حالیکه فرایند طبیعی،مواد خام را پوسیده و فاسد می کند. مثلث آشپزی لوی استراوس جنبه دیگری دارد که آن ارتباط میان روشهای مختلف پخت و پز ،ویژگی‌های فرهنگی افراد،و جایگاه اجتماعی آنان را نشان می‌دهد.

مثلث بنیادی آشپزی به تقلید از لوی استراوس

مثلث آشپزی توسعه یافته به تقلید از لوی استراوس

ارتباط بین غذا و فرهنگ بسیار مهم است زیرا گردشگر با ارزیابی غذاهای جدید، قادر به ارزیابی شیوه‌های زندگی و فرهنگ‌های جدید می‌شود.

امروزه غذا علاوه بر اینکه محصولی برای رفع نیازهای بیولوژیک افراد است محصولی فرهنگی نیز محسوب می‌گردد. فیلدز معتقدست که استفاده از غذاهای محلی در تعطیلات یک تجربه فرهنگی است،وی همچنین بیان نموده است که چون غذا نشان‌دهنده‌ی فرهنگ می‌باشد گردشگران از این طریق با فرهنگ جامعه‌ی میزبان بهتر و بیشتر آشنا می‌شوند.همچنین نحوه‌ی صرف غذا در مسافرت با ایجاد روابط اجتماعی جدید برای گردشگران همراه می‌گردد و در تقویت جنبه‌های فردی گردشگران در غذاخوردن موثر می‌باشد.

جونز و جانکینز نیز بیان نمودند که غذا علاوه بر جنبه‌ی مصرفی بودن یک عامل فرهنگی منطقه‌ای است و محصولات فرهنگی و منطقه‌ای منحصربه‌فرد می‌توانند عاملی برای برندسازی مقصد باشند.همچنین گردشگران با مصرف اینگونه غذاها هرچه بیشتر با تاریخ، فرهنگ و مردمان یک ناحیه آشنا می‌شوندپس غذاها و نوشیدنی‌های محلی و سنتی از عوامل جذب‌کننده‌ای هستند که نشان‌دهنده‌ی فرهنگ محلی، هویت و تاریخ منطقه و ارزش‌های فرهنگی می‌باشند.

علاوه بر موارد بیان‌شده، روش خوردن غذای محلی، فرایند آماده‌سازی غذا و طعم و مزه غذای محلی باعث می‌شود فرهنگ محلی متمایز شود.بنابراین اگر نحوه‌ی مصرف غذای قومیت‌های مختلف را تجربه‌ کنیم شاید به آشنایی بیشتر ما با فرهنگ‌های دیگر منجر شود.

موقعیت‌های جغرافیایی مختلف اثر عمیقی بر فرهنگ‌های غذایی دارد. بواسطه‌ی نقش شیوه‌های غذایی در ارتباطات و تشریفات اجتماعی، غذا به‌عنوان یک ویژگی فراملی در حال توسعه می‌باشد. محصولات غذایی می‌تواند به‌عنوان تعریفی برای شرایط اجتماعی محسوب شود.مردم قادر به قضاوت درباره محصولات غذایی مختلف از نظر نحوه‌ی پخت و پز و یا ارائه‌ی آن به‌عنوان محصولی آشنا یا عجیب و غریب هستند. الگوهای غذایی با توجه به شیوه‌های غذایی هر منطقه مشخص می‌شود، همچنین الگوهای منطقه‌ای نیز در الگوهای غذایی تاثیرگذارند پس شرایط جغرافیایی عامل مهمی در اقلام غذایی است.اگرچه امروزه، سیستم‌های توزیع و پخش نوین سبب شده‌اند محدودیت‌های جغرافیایی،کمرنگ شده و الگوهای محلیِ خوردن تغییر کنند.

 

  

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
saeb em
غذا به‌عنوان یک عامل انگیزش

غذا به‌عنوان یک عامل انگیزش

معمولا تلاش برای رفع نیازها باعث ایجاد انگیزش در بشر می‌شود. مردم به‌دلایل مختلفی سفر می‌کنند.گونه‌شناسی عوامل انگیزش سفر نشان داده که 4 نوع انگیزش برای سفرکردن وجود دارد :

1.انگیزش‌های فیزیکی

2.انگیزش‌های فرهنگی

3.انگیزش‌های بین فردی

4.انگیزش‌های جایگاه و منزلت

انگیزش‌های فیزیکی

 این نوع از انگیزش به تلاش برای رفع خستگی ذهنی و بدنی فرد، استراحت جسم، میل به تفریح و مشارکت در ورزش‌ها اختصاص دارد. این انگیزش‌ در ارتباط با کاهش تنش‌های فیزیکی است. علاوه‌براین،گردشگران ممکن است شانس چشیدن غذاهای عجیب و جدید در یک مقصد را داشته باشند که به واسطه‌ی دریافت‌های افراد از طریق بینایی، چشایی و بویایی می‌تواند یک تجربه فیزیکی محسوب شود.گذشته از این دلایل، حفظ و به‌دست‌آوردن سلامتی نیز می‌تواند انگیزه‌ی سفر باشد، مثلا دیدار از کشورهایی که ارائه‌گر رژیم غذایی سلامت هستند نظیر یونان و ایتالیا. روش آشپزی ایتالیایی، یونانی و مدیترانه‌ای به تهیه و خوردن غذاهایی که تامین‌کننده‌ی سلامت هستند،تاکید دارد و می‌تواند باعث جذب افرادی شود که درصدد کاهش وزن هستند.

انگیزش‌های فرهنگی

فرهنگ ممکن است به عنوان مجموعه ای از اعتقادات، ارزش ها، نگرش ها  عادت ها و شکل های رفتاری که همه افراد جامعه در آن سهیم هستند و از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد، تعریف گردد . برحسب ذهنیت از خود و ارضای تنش های اساسی، اکثر مردم در صدد ارضای تمایلاتشان به طریقی که متناسب با هنجارهای اجتماعی باشد، هستند.

انگیزش‌های فرهنگی اشاره به تجربه‌های فرهنگی متفاوت دارد از جمله شیوه زندگی، موسیقی، غذا و رقص و به همان اندازه کسب دانش درباره فعالیت های فرهنگی دیگر کشورها.

انگیزش‌های بین فردی

انگیزش‌های بین فردی که به مواجه شدن با افراد جدید، گذراندن وقت با خانواده و دوستان و کنار گذاشتن روابط کلیشه ای روزانه اشاره دارد. یکی از مهمترین بخش‌های تجربه غذاخوردن، محیط آن و مشارکت اجتماعی با افراد جدید است. غذاخوردن در زمان تعطیلات نیز می‌تواند به‌عنوان ابزار بازسازی روابط اجتماعی تلقی شود.

انگیزش‌های جایگاه و منزلت

 انگیزش‌های جایگاه و منزلت مربوط به عزت نفس، به رسمیت شناخته‌شدن و میل به جلب توجه دیگران است. بنابراین خوردن غذاهای عالی در یک مکان عالی می‌تواند برحسب جایگاه اجتماعی باعث وجه تمایز از دیگران گردد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
saeb em
هویت های غذایی

هویت های غذایی

غذاخوردن صرفا برای خوردن نیست بلکه دربرگیرنده‌ی تجربهی چشیدن، مزه‌کردن غذا و تعامل با دیگران در هنگام خوردن وعده‌ی غذایی است؛ به‌خصوص زمانی‌که غذاها مفهومی سمبلیک و نمادین در یک رخداد دارند. به عنوان مثال صرف غذا در فرصت‌های خاص و جشنواره‌ها ممکن است بیانگر هویت فرهنگی و معنوی یک فرهنگ خاص باشد. نقش غذا نیز می‌تواند با جایگاه و طبقه‌ی اجتماعی افراد در ارتباط باشد. غذایی مثل خاویار بلوگا به‌طور معمول تداعی‌کننده‌ی طعمی عالی و نشان‌دهنده‌ی طبقه‌ی اجتماعی بالا است. در سوی مقابل، غذاهایی مانند لوبیا و مغزها به‌عنوان خوراک افراد فقیر و نیازمند محسوب می‌شود.

لاونبرگ(1970) از نظریه مازلو استفاده کرد و روش طبخ و مصرف غذایی افراد را از برآوردن نیازهای اولیه تا نیازهای خودشکوفایی طبقه‌بندی کرده است:

  • نیازهای فیزیکی(برای بقا و زیستن) : دلیل اساسی خوردن غذا، برطرف‌کردن نیازهای جسمانی و در واقع برای زیستن است.
  • نیازهای اجتماعی(برای امنیت) : زمانی‌که نیازهای اساسی برآورده شود، نیازهای آتی شناسایی خواهند شد که ارتباط مستقیمی با ذخیره‌ی غذا جهت اهداف امنیتی دارد.
  • تعلق(رابطه بین خوردن و مناسبات اجتماعی) : صرف غذا به عنوان یک واسطه جهت تبادل فرهنگ و شاخص هویت فرهنگی نیز می‌باشد. به‌عنوان مثال فرهنگ‌های مختلف دارای انواع متفاوت و خاصی از روش‌های آشپزی می‌باشند که بیانگر منحصربفرد بودن فرهنگ است.
  • جایگاه اجتماعی : با چه کسانی،در کجا و چه می‌خورید نیز می‌تواند جایگاه یک فرد را مشخص کند. به عنوان مثال خوردن خاویار همیشه تداعی‌کننده غذای تجملی است و مربوط به طبقات اجتماعی بالاتر یا مرفهین و افراد مشهور می‌باشد.
  • عزت نفس: زمانی اتفاق می‌افتد که دیگر سطوح بدست آمده باشد و یک فرد ممکن است تحریک و تهییج شود تا غذاهای دیگر فرهنگ‌ها را تجربه نماید. به‌طوراساسی غذا در برآوردن نیازهای انسان کارکردهای چندگانه‌ای ایفا می‌کند. این کارکردها باعث تهییج و تحریک روش خوردن ما می‌شود. در ایالات متحده ، مردم تنها به این خاطر نمی‌خورند که نیازهای فیزیولوژیک اولیه خود را برآورده کنند بلکه غذاخوردن به آنها احساس خوشایندی می‌دهد.
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
saeb em
شیوه های غذایی

شیوه های غذایی

یودر، فودویز را اینگونه تعریف کرد: شبکهای از رفتارها، سنتها و باورهای مرتبط با غذا که دربرگیرندهی تمامی فعالیت‌های حول محور غذا و مصرف آن شامل : خرید و تهیه، حفظ و نگهداری، تدارک و آماده‌سازی می‌باشد.

به طور کلی فودویز به شیوه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی مربوط به تولید و مصرف مواد غذایی می‌پردازد که در فرهنگ، سنت و تاریخ ریشه دارد. از اینجا به بعد در این کتاب برای راحتی خوانندگان، از ترکیب شیوه‌های غذایی به جای فودویز استفاده می‌شود.

عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ممکن است در گرایش افراد به نوع خاصی از غذا تاثیرگذار باشد. افراد تمایل دارند تا غذا را بر مبنای نیازها و خواست‌های خود مطالبه کنند.کیتلر و سوچر(1989) بیان نمودند که شیوه‌های غذایی امروزی برای انتخاب نوع مواد مصرفی، صرفا جهت تغذیه و خوردن نیست بلکه پیچیدگی‌های بیشتری دارد. به‌عقیده‌ی آنها شیوه‌های غذایی دربرگیرنده موارد زیر می‌شود:

  • فرهنگ
  • مذهب
  • نژاد
  • ناحیه جغرافیایی

مکینتاش(1995) در پژوهش خود به این نتیجه رسید که که شیوه‌های غذاییِ ناشی از فرهنگ افراد، به‌طور معمول توسط عوامل زیست‌محیطی کنترل می‌شود و تحت تاثیر پیشینه‌ی مذهبی، فرهنگی و اجتماعی آنان قرار دارد.

ارتباط میان شیوه‌های غذایی و مذهب توسط محققان بسیاری ثبت شده است. بیشتر باورهای مذهبی زمانی که اسم غذا به میان می‌آید، رهنمون‌ها و تفسیرهای خاص خود را به همراه دارند.

به عنوان مثال، شهروندان ادیان یهودیت و اسلام،گوشت خوک مصرف نمی‌کنند. این ممکن است بر شیوه‌های غذایی در هنگام مسافرت تاثیر بگذارد. این دسته از مسافران رستوران‌هایی را که عاری از گوشت خوک و دیگر موارد غذایی منع‌شده در مذهبشان است یا به عبارت دیگر رستوران‌های حلال، انتخاب می‌کنند. به‌نحوی مشابه، ارزش‌های فرهنگی افراد از گروه‌ها، قومیت‌ها و ادیان مختلف بر فعالیت‌های گردشگری یک مقصد تاثیرگذار است. بنابراین غذای یک مقصد می‌تواند دلیل اصلی بازدید مسافران باشد و با توجه به این مطلب می‌توان گفت که خوراکی‌ها و نوشیدنی‌ها می‌توانند بهترین روش برای بازاریابی یک مقصد گردشگری باشند.

رینولدز(1993) فرض را بر این گذاشت که از طریق غذاها و نوشیدنی‌های یک گروه یا قوم یا ملت ممکن است به شیوه‌ی زندگی اجتماعی و اقتصادی یک مقصد یا یک کشور پی برد. او علاوه‌براین خاطرنشان کرد که غذا کم‌خرج‌ترین و اقتصادی‌ترین منبع درآمد می‌باشد که می‌تواند توسط مسافران مورد استفاده قرار گیرد و این در قیاس با دیگر اشکال محصولات اصیل از قبیل مصنوعات و نقاشی‌ها که می‌توانست جهت مصارف گرانتر باشد، قرار دارد. بطور خاص، خرچنگ دریایی در منطقه"مین" شهرت بسیاری کسب کرده و تبدیل به نماد منطقهای گردیده است. مقصدهای دیگر نیز  غذاهای منحصربفرد و خاص خود را دارا هستند که میتواند به‌عنوان یک ابزار بازاریابی در جذب گردشگر مورد استفاده قرار گیرد. به‌دلیل اینکه مردم در ایالات متحده و سراسر جهان بیش از پیش سفر می‌کنند از لحاظ فرهنگی با یکدیگر بیشتر آشنا شده و تفاوت‌ها را نادیده می‌گیرند. پژوهشگران معتقدند که پیش‌زمینهی فرهنگی افراد نه‌تنها بر شیوه‌های غذایی آنان تاثیر می‌گذارد بلکه بر تعداد وعده‌های غذایی روزانه و آداب و رسوم مربوط به میز غذای یک جامعه تاثیرگذار است. 

 
 
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
saeb em