واژه "غذاشناسی" اولین بار در شعر یک شاعر فرانسوی بنام ژاک برچو در سال 1804پدیدار شد. برچو در شعر خود واژه غذاشناسی را اینگونه توصیف کرد: نهایت لذت از خوردن و نوشیدن. قبل از آن، واژه غذاشناسی در همه جا به چشم می‌خورد اما تعریف‌کردن این واژه بسیار مشکل بود زیرا ارتباط گسترده‌ای با هرچیزی که به غذا و خوردن و نوشیدن منسوب بود داشت.

سرانجام در سال 1835 واژه غذاشناسی در یک فرهنگ لغت فرانسوی قرار گرفت و اینگونه تعریف شد:"هنر خوب خوردن".

دو قرن پیش از پیدایش واژه غذاشناسی یک نویسنده یونانی بنام آتنی تالیف گسترده خود درباره غذا، نوشیدنی و شیوه زندگی مورخان، شاعران و فلاسفه قدیمی را آغاز کرد.آتنی به تفصیل درباره‌ی اهمیت و توجه به غذا و شراب در آن روزگاران نوشت. همچنین بسیاری از دیگر مولفان امپراطوری‌های یونان و روم بطور کلی در حال نگارش آثاری درباره آشپزی بودند اما بر روی خودِ غذاشناسی متمرکز نبودند.

مردمانی که در تهیه‌ی غذا و نوشیدنی‌ها در دوران باستان دخیل بودند، مهارت یا تخصص خاصی که بطور مستقیم با غذا و نوشیدنی ارتباط داشته باشد را نداشتند و بیشتر برای لذت‌بردن از غذاها و نوشیدنی‌ها به این کارها مبادرت می‌ورزیدند. بطوراساسی، غذا بیشتر از آنکه نقش یک حرفه را داشته باشد جزئی از شیوه زندگیشان بود.

سانتیچ واژه غذاشناسی را تحت عنوان خوردن متفکرانه توصیف نمود و اشاره کرد که این خوردن متفکرانه به نحوه آشپزی ، تهیه مواد غذایی و حتی هوس‌کردن یک غذا مرتبط است. 

به‌طور کلی غذاشناسی(Gastronomy) یعنی مطالعه‌ی رابطه‌ی بین غذا و فرهنگ، هنر آماده‌کردن و پذیرایی‌کردن غذایی خوشمزه که با وسواس و دقت آماده شده باشد. خوراک‌شناسی علم تغذیه‌ی خوب، در چارچوب یک فرهنگ است.